۱۳۸۶/۱۱/۹

ریشه های فلامنکو 2

يكي از قديمي ترين و اولين مدارك مستند موجود در مورد ريشة كوليها در شاهنامه فردوسي (قرن چهارم هجري، معادل دهم ميلادي) آمده است .
البته بايد توجه داشت كه تا قرن دهم ميـلادي كولـيها را بـه نامهاي ديگري از قبيل زُت ( Zott )، جـات ( Jat ) ، لـوري( Luri ) ، نـوري ( Nuri )، دام ( Dom ) ، سينتي ( Sinti ) ، دوماراي ( Domarai )و آتِنگاني( Athengani ) مي ناميدند

در داستاني از شاهنامه آمده است كه شنگول شاه ، سلطان هندوستان در حوالي سالهاي 420 هـ . ق . ، مقارن بهرام گور پنجم ، پادشاه ساساني در ايران بود . شنگول شاه براساس تقاضاي بهرام ، دوازده هزار نوازندة لوري را به ايران فرستاد تا براي مردم سخـت كوش و رنج كشيدة اين سامـان ، شادي و نشاط را به ارمغان آورند و با نواهاي سحرانگيز خود ، گرد اندوه و بدبختي را از زندگي شان بروبند . بهرام شاه براي گذراندن زندگي و آسايش لوري ها ، اسباب زراعت و كشاورزي را فراهم كرد .
ولي طرح وي از ابتدا با شكست مواجه شد . چون لوري ها مردمي تنبل و بيكاره بودند كه تن به سختي و كار و زراعت نمي دادند . شاه هم ايشان را به روم تبعيد كرد و از حمايتشان دست برداشت تا به سختي روزگار بگذرانند . بدين ترتيب لوريها به گدايي و دزدي و قاچاق روي آوردند

به روايتي ديگر ، در حدود پنجاه سال پس از اين واقعه نيز مردم ديگري در ايران وجود داشتند كه زُت ناميده مي شدند . ايشان كوليهايي هندي تبار بودند كه از ثابت ماندن و كشاورزي كردن متنفر بودند و به جاي خــاصي تعلق خــاطر نداشتنـد . با نوازنـدگي و دوره گـردي روزگـار مـي گذرانيدند و برخي از ايشان نيز به گدايي و دله دزدي ارتكاب مي كردند و زندگي شان حالت چادرنشيني و بدويت داشت
آنچه كه گفته شد ، عليرغم اينكه از ميان افسانه ها و داستانها پيدا شده ولي نكات ريزي است كه بصورت واقعيت هاي تاريخي در بين رويدادهاي غير واقعي و داستانسرايي ها ، قابل استخراج مي باشد . ضمن اينكه اگر به شواهد و دلايل مبتني بر تحقيقات زبان شناسي رجوع كنيم ، مي بينيم كه دستور زبان و فرهنگ لغات كوليها ، شباهت زيادي به زبانهايي مثل كشميري ، هندي ،گََُجُراتي ، هراتي و نپالي دارد كه همه ، ريشة شان در زبان سانسكريت است

بدين ترتيب ، براساس روايات گوناگون مهم ترين كوچ كوليها در حدود قرن نهم ميلادي با رفتن حدود ده هزار لوري از هندوستان به ايران انجام شد . اين مهاجرت با سفرشان به فراسوي شبه جزيره بالكان در اروپا در حدود سالهاي قرن چهاردهم و پانزدهم ميلادي ادامه يافت . اولين باري كه در اسپانيا وجودكوليها به ثبت رسيده در سال 1425 م. در شهر ساراگوسا ( Zaragoza ) مركز ايالت آراگون ( Aragon )است و اولين جايي كه ايشان جهت اقامت انتخاب كردند در سال 1447 م . در اطراف بارسلون (Barcelona ) ( دركاتالونيا ) گزارش شده است

كوليها به هر كجا كه مي خواستند سفر مي كردند و با دليل يا بي دليل در برخي جاها مي ماندند كه در بيشتر مواقع واقعاً دليل خاصي براي انتخاب يك منطقه وجود نداشت . شايد يكي از دلايل عمده و هميشگي ايشان در آوارگي و خانه به دوشي ، عدم وجود تأمين جاني و آرامش خيال براي زيستن در نقاط مختلف اروپا بود . دليل اين مدعا ، سختگيريها و تنبيهاتي است كه توسط حاكمين و پادشاهان كشورهاي مختلف در مورد كوليها وضع مي شد و آنان را از حداقل امتيازات اجتماعي و حتي انساني ، محروم مي كردند .
گوشهاي زنان و بچه هاي ايشان را مي بريدند و مردانشان را به بردگي مي بردند و به بهانه هاي واهي (و گاهي هم بي بهانه) ايشان را مي كشتند . كوليها بطور سنتي به كف بيني و فال گيري ، دست فروشي و دوره گردي ، خوانندگي و نوازندگي و رقاصي مي پرداختند تا اموراتشان را بگذرانند . شايد وجود برخي صفات نامطلوب از قبيل دزدي و قاچاق و تكدي و قتل و فحشاء در گروهي از ايشان ، انعكاسي از مظالم و محدوديتهايي باشد كه توسط محيط به ايشان تحميل شد . تقريباً تمامي كوليهاي اندلس در روزگاران قديم ، فقط روزشان را مي گذارنيدند

آوازهاي فلامنكو ، منعكس كنندة قرن ها رنج و ستمي است كه بر كوليها روا داشته شده . شايد با دانستن اين پيشينه بتوانيم درك كنيم كه چرا برخي از آوازهاي ايشان بدين گونه حزن انگيز و سرشار از فريادهاي بغض آلود و دردناك است

هیچ نظری موجود نیست: